This blog was translated from the original English version. Read it Here
نویسنده: استفان کرونین
شاید کمی کلیشه باشد، ولی زمانی که دکترای خود را شروع کردم میخواستم پایان نامه ام جایزه نوبل ببرد مثل برایان جوزفسون یا لویی دوبروی. یک سال بعد، تنها خواسته من این بود که پایان نامه ام یک مشارکت علمی قابل توجه در زمینه نوروساینس و نانوتکنولوژی محسوب شود. در نهایت، شش سال بعد، فقط میخواستم که پایان نامه ام امضا شود
تحقيق و پژوهش علمی می تواند بعضی وقت ها خسته کننده، ناامید کننده و مطلقا افسرده کننده باشد. یک تفاوت اساسی با درس پاس کردن ساده این است که درس پاس کردن تا حد بسیار زیادی قابل پیش بینی است. معمولا هر چه زمان و تلاش بیشتری برای مطالعه مطالب درسیتان بگذارید، در بازه های کوتاه هفتگی به موفقیت بیشتری میرسید. گرچه این مفهوم در مورد پژوهش هم صدق میکند، ولی مشاهده سود دهی در بازه های هفتگی، ماهیانه و یا حتی سالیانه غیر ممکن است
تحقیقات در مقطع دکترا یک فرایند کاملا غیر خطی است. درست زمانی که احساس میکنید دارید به ناکجا میروید و هیچ مقاله ای نمیتوانید چاپ کنید، نتایج کار شما دو یا سه مقاله می شوند. ناگهان مشکل شما تبدیل به سریع نوشتن مقاله های تان میشود
دانشجویان معمولا دوران دکترای خودشان را همراه با اشتیاق و هیجان فزاینده انجام کاری که تا کنون انجام نشده است شروع میکنند. این مقدار از هیجان برای دانشجوها فوق العاده است، با این حال دانشجویان تازه وارد معمولا توانایی های مورد نیاز برای کار روی پایان نامه را ندارند. از طرف مقابل، یک دانشجوی سال سه معمولا تمامی توانایی های مورد نیاز برای کامل کردن پایان نامه را بدست آورده ولی هنوز هیچ خروجی ای (همچون مقاله چاپ شده، ارائه در کنفرانس و یا غیره) نداشته است. این کاملا عادی و متداول است که دانشجوی دکترای سال سوم که چیزی بین ۶۰-۸۰ ساعت در هفته به صورت متداوم در سه سال گذشته کار کرده است هیچ مقاله ای ننوشته باشد
بسیاری از این دانشجویان سال سوم که به خوبی در طول این زمان آموزش دیده اند، هنوز در حال تقلا بدون هیچ گونه نشان از موفقیت و مقاله چاپ شده هستند. جای هیچ تعجبی نیست که تا اکنون همه آن هیجان و شوق ابتدایی برای بسیاری از آنها از بین رفته است. این گروه از دانشجویان، آنهایی هستند که استادها باید به انها توجه کنند به دلیل انکه در این نقطه بسیاری از آنها تصمیم میگیرند که گروه تحقیقاتی را عوض کنند و یا آنکه مدرک دکترا برای آنها مناسب نیست. با این حال، اگر دانشجویان به کمک استاد مشاورشان بتوانند ازین دوران سخت عبور کنند، در نهایت به نقطه عطفی خواهند رسید که از آن پس همه چیز شروع به کار کردن میکند
بخش بزرگی از یک استاد مشاور بودن، اطمینان حاصل کردن از رساندن دانشجو به این نقطه عطف است. من همیشه با دانشجویان خودم میگویم که در تحصیلات تکمیلی، ۹۹٪ آنچه که شما تلاش و امتحان میکنید کار نخواهد کرد. در عوض زمانی که فارغ التحصیل میشوید و شغلی در صنعت انتخاب میکنید خواهید دید که همه چیز ۹۹٪ مواقع کار میکند. در حقیقت، در شرکت هایی همچون اینتل، اگر فرآیند مشخصی که شما مسئول آن هستید در ۹۹٪ مواقع کار نکند احتمالا اخراج خواهید شد! این یک مدل فشار کاری دیگر است که به نظرم آشناتر است
برنامه های تحصیلی موجود معمولا دانشجویان را برای یافتن جواب درست در ۹۹٪ مواقع آموزش میدهند که این یک طرز فکر بسیار محدود است. شاید ارزش بیشتری داشته باشد که به دانشجویان قدرت دنبال کردن چیزی جز علم مرسوم و یا تجربه کردن رویکرد های مختلف آموخته شود. این ذهنیتی کاملا متفاوت است که در آن ۹۹٪ زمانها میتواند ناموفق باشد. با این حال، در آن یک درصد نادر باقی مانده، این دانشجویان میتوانند به چیزی کاملا برجسته برسند. به بیان دیگر، این چیزی است که ما از دانشجویان دکتری خود توقع داریم. به آنها یک مسئله با تعریف بسیار مبهم داده میشود و از آنها خواسته میشود که به کارش بندازند و جواب بگیرند. احتمال خیلی زیادی وجود دارد که هیچ کدام از مهارت هایی که دانشجویان برای پایان نامه شان به دست آورده اند به درد شغل آینده شان نخورد، ولی این عقیده پابرجاست که آنها با چیزی بسیار خلاصه و در حد یک ایده شروع کردند، و به چیزی فراتر از آنچه که تا کنون میدانستیم رسیده اند. این همان چیزی است که من امیدوارم دانشجویانم از این این فرآیند به دست آوردند، و حقیقتا اعتقاد دارم که این امر بسیار کاربردی تر از مهارت های فنی در حرفه آینده شان خواهد بود
دلیلی مشخص برای اطلاق عبارت “مشاور” برای استادان دانشگاهی که دانشجوی دکتری دارند وجود دارد. ما (مشاوران) وظیفه ای فرای اطمینان پیدا کردن از آموختن مطالب فنی به وسیله دانشجویانمان هستیم. ما باید به آنها کمک کنیم که در کنار چالش های احساسی و حرفه ای در طول زندگی به عنوان یک دانشجوی دکتری به خوبی حرکت کنند. اگر ما کار خود را به خوبی انجام دهیم، دانشجویان ما نه تنها دارای مهارت های فنی، بلکه دارای احساس اعتماد به نفس، ارزش به خود و شادی خواهند شد
استفان کرونین استاد تمام دپارتمان مینگ شیه (مهندسی برق) است. وی همچنین دارای کرسی مشترک استادی در دپارتمان های شیمی و فیزیک نیز می باشد. گروه تحقیقاتی کرونین، به مطالعه الکترونیک نوری، انتقال ترمال و ترمال الکتریک، و کاتالیزگر نوری در گستره ای از مواد و ادوات در ابعاد نانو میپردازد
سه نسل در کنار یکدیگر: استفان (چپ) با استاد مشاور خود میلی درسلهوس، و دانشجویش، نیراکار پودل